حرف های دوست داشتنی...

                       باید دانست

 " جاده های زندگی را خدا هموار می کند

 کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "

پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!



 

 فریب آرامش دروغین دنیا را نخوریم

 دنیا هیچگاه بدون طوفان نبوده است،

 آری ، دنیا جای غریبی ست ،

اینجا حتی پسر نوح بودن بیفایده است؛

اگرکه با نوح نباشی





: نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و

آدمهای کوچک پر میشوند ؛

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با خدا ...

مهم نیست در این زمین خاکی چقدر تنها باشیم وچقدر حرفهایمان برای دیگران غیر قابل فهم باشد و وقت انسانها برایمان کم ...

شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست ...

هر وقت دلت خواست ، مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد ، در قلبت ...

و به دستان خالی ات نگاه نکن ، تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست


 

به قول حسین پناهی:

می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی  
بگذار منتـظـر بمانند



چه تلاش بیفایده ای؛


خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود 

،

             اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود





گاهی باید بی رحم بود… نه با دوست… نه با



 دشمن… بلکه با خودت… و چه بزرگت می کند



 آن سیلی که خودت می خوابانی بر صورتت…




 مرداب به رود گفت :

    چه کردی که زلالی ؟!

              جواب داد :

                     ” گذشتم ... “

 

آری برای زلال بودن باید گذشت داشت و گذشت کرد ...




گیله مرد میگفت : قرآن آبشاری از نور ؛ از آسمان بر زمین است ؛

راست میگفت ، باید هر روز جرعه ای نور نوشید





    زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد ،

    پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود    





می‌شود از امشب قانون تازه‌ای در زندگی بنا


 بگذاریم؟


همواره بکوشیم قدری بیش‌تر از نیاز، مهربان‌


 باشیم.