ورود به دانشگاه

ورودبه دانشگاه

یک گام به جلو...

آغاززندگی دانشجویی،چالش های خاص خود رابه همراه دارد.برای بسیاری ازدانشجویان ورودبه دانشگاه،مقارن باتجربه آزادی بیشترو برای برخی علاوه برآن،تجربه دوری از خانه وزندگی درمحیط جدیداست.دانشجودراین زمان به دلیل آزادی بیشتر،مسئولیت بیشتری نیز برعهده می گیرد.

به طورکلی ورودبه دانشگاه تغییری مهم درزندگی هرجوان است،زیرابسیاری ازفعالیت های یک دانش آموزدردبیرستان معطوف به قبولی دردانشگاه است.به همین دلیل پس ازقبولی احتمالااحساس آسودگی می کندزیرامجبورنیست که درسال های بعدبه کنکور،ثبت نام درکلاس های تضمینی،غیرتضمینی و...فکرکندومسلما این پیروزی طعم شیرینی دارد.امادربعضی موارد ممکن است عده ای ازقبولی خودچندان خوشحال نباشد.

درهرحال آن چه مشخص است این است که زندگی دانشجویی بابرخی تغییرات اساسی درزندگی فرد،آغازمی شود.درهرحال،سازگاری بامحیط دانشگاه به زمان ووقت احتیاج دارد.به خصوص درروزاول وهفته های اول ممکن است حتی گیج کننده هم باشد.ساختمان های متعدد وپراکنده، واحدهای مختلف، کارمندان متعددومتفاوت، برنامه ها وفعالیت های مختلف آموزشی، صف های متعدد برای انتخاب واحد،گرفتن فرم،وروداطلاعات به کامپیوتر،صف غذاوصف های دیگر.مشاهده تعداد زیادی ازافرادهم سن وسال که بالهجه یازبان دیگری صحبت می کنن،گاهی می تواندبه احساس تنهایی،جدایی وغربت کمک کند.به همین دلیل ممکن است گاهی به نظرتان برسد که از انتخاب خود رضایت ندارید.دراین شرایط بهتر است به خودفرصت بیشتری بدهید.نکته کلیدی ومهم این است که باتغییرمهم وبزرگی درزندگی خودروبه روهستید.اگرچه این تغییر ممکن است شماراتحت فشارهای جسمانی وروانی قراردهد،ولی همانندهمه دانشجویان سال های قبل بااستفاده ازفعالیت های خاصی باآن سازگارخواهید شد.

 

نظرات 24 + ارسال نظر
سیتی چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:38 ب.ظ

صبرکن سهراب گفته بودی قایقی خواهم ساخت...
قایقت جا داردمن هم ازاهل زمین دلگیرم...
بچه ها جوگیر نشین.

هاجر چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ

سلام دیگه چندساعت بیشتر از پاییز نمونده جوجه هاتونوشمردین ؟یلدامبارک

زینب چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ

اگرگاهی ندانسته به احساس تو خندیدم /ویااز روی خودخواهی فقط خودراپسندیدم /اگرازدست من درخلوت خودگریه ای کردی/اگربد کردم وهرگزبه روی خود نیاوردی/اگرزخمی چشیدی گاهگاهی از زبان من/اگررنجیده خاطرگشتی ازلحن بیان من...حلالم کن...وبعد امشب دعایم کن.تقدیم به شما همکلاسیهای گل

زهرا شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ

شاعر ازکوچه مهتاب گذشت..... لیک شغری نسرود.... نه که معشوق نداشت..... نه که سرگشته نبود..... سالها بود که دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود...

قائدی شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ

دین ودل میبرد از دست نگاهی گاهی/روزها تیره کند چشم سیاهی گاهی/یک نگه کردی وبیگانه زخویشم کردی/ای که من برخم چشم تو نگاهی گاهی/هفته ها میشمرم روز که رویت بینم/وای من گررسدم هفته به ماهی گاهی/عاشقی گرگنه ماست خدامیداند/کیست ؟؟آنکس که نکردست گناهی گاهی/شیخ کنعان چه کند گرنکند شیدایی/دام تقدیربود برسرراهی گاهی...

قائدی شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ

باران همه دغدغه اش باغچه نیست/گاهی از غصه ی تنهاشدنش میبارد

زینب شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ

گمشده این نسل اعتماداست نه اعتقاد.اما افسوس که نه بر اعتقادشان اعتمادیست ونه براعمادشان اعتقاد.دکتر شریعتی.

زهرا یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ

و خداوند زمین و آسمان را آفرید ...... وساخت بقیه چیزها را به چین واگذار کرد.

زینب یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ

به نسیمی همه راه به هم میریزد /کی دل سنگ تو را اه به هم میریزد/سنگ در برکه می اندازم ومیپندارم به همین سنگ زدن ماه به هم میریزد/کی به انداختن سنگ پیاپی در آب ماه را میشود از حافظه آب گرفت/عشق برشانه هم چیدن چندین سنگ است گاه میماندوناگاه به هم میریزد/آنچه راعقل به یک عمر به دست آوردست دل به یک لحظه کوتاه به هم میریزد /آه یک روز همین آه تو را میگیرد/16018 گاهی یک کوه به یک کاه به هم میریزد.

هاجر چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ

هرکجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره.عشق. زمین.فکر.هوا مال من است چه اهمیت داردگاه اگر می رویند قارچ های غربت

زینب یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ

پروردگارا تو تکراری ترین حضور روزگار منی ومن عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام.

امیر یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ

خدا انقدر صدای آدماشو دوست داره که بعضی وقتا سکوت میکنه تا تو باصدای بلند بگویی خدایا..........................................................................................................//

امیر دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ

بی تو این فاصله ها در غم تو دلگیرند..ساعت دوری تو از غم تو میمیرند..کاش میشد که دیوار جدایی نکشند..؛چون که تو درد جدایی همه غافلگیرند.........
شعرازخودمه.

قائدی سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ

من با یقین کافرجهان با شک مسلمان /بااین حساب اهل جهنم فرق دارند

قائدی سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ

دست از دعابدارمن عاشق نمی شوم/داغم به دل گذار من عاشق نمی شوم/درکوچه ای که لیلی ومجنون زیادی اند /اسم مرامیارمن عاشق نمی شوم/باچشمک ونگاه وتبسم عزیزکم/زحمت به خود مدارمن عاشق نمی شوم/گرعاشقی خلاصه ی اینجور نکته هاست/با بوسه یاکنار منعاشق نمی شوم/دیدم تورابه مسجدخواهش نشسته ای دست ازدعابدارمن عاشق نمی شوم.(شیمامظهری صفات)قابل توجه کرمانیا ازشاعرای کرمان

زهرا سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ

میدونید چرا وقتی آدم بزرگ میشه به جای مداد با خودکار مینویسه ؟ برای اینکه یاد بگیره هر اشتباهی پاک نمیشه .

حسین چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام خسته نباشید اینم جواب فرشید

دیشب زسر صدق و صفای دل من
در میکده ان هوش ربای دل من
جامی به کفم داد که بستان و بنوش
گفتم نخورم گفت برای دل من

زینب چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ

سکوت بی تفاوتی هایت آزارم میدهد آرام تر سکوت کن.

حسین چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام نه منسوب به پورای ولی بود!

من هنوز مونده تا شاعر بشم ممنون از لطفتون!

حسین پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ

اول یه ترانه از خودم به امید روزی که اجرا بشه!

تو این کوچه باغا قدم میزنیم
همش داریم از عشق دم میز نیم
ولی تو دل من یه چیزی میگه
من و تو یه روزی به هم میزنیم...

مورد پسند بود حضوری برای بچه ها میخونم!

میثم رسا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

کاش دوستیها مثل رابطه ی دست وچشم بود وقتی دستت زخم میشه چشمت گریه میکند و وقتی چشمت گریه میکند دستت اشکشو باک میکنه........

دلنامه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ب.ظ

گفتنت مرا به گفتن واداشت حسین جان وقتی که چشم ها حرفها را میزنند چه جای سخن گفتن من همونم که هم استانیتم.

هادی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ

شایعترین کلمه شهرت است---دنبالش نرو. لطیفترین کلمه لبخند است-----انرا حفظ کن. حسرت انگیزترین کلمه حسادت است---ازان فاصله بگیر. ضرورترین کلمه تفاهم است---انرا ایجاد کن. اصلیترین کلمه اطمینان است---به ان اعتماد کن. بی احساسترین کلمه بی تفاوتی است---مراقب ان باش.

اندر ره عاشقی خمیده سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ

سالها گذشت و کسی مرد ره عسق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست.(یه اشتباه داره هرکی گفت بره واسه خودش جایزه بخره).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد